چندین سال از حروم شدگی عمرم رو بی هیچ لبخندی پذیرفتم
این همون زندگی ه که باید من رو به شعفی شیرین تبدیل کنه؟
به خودم حق میدم که برای خودم برای دل خودم با صدای بلند گریه کنم...
روضه بخونم و ناله کنم.
اومدم بنویسم که فقط خودم بدونم هستم،
و گرنه حوصله ی نوشتن نیست.
خدا کنه هر چه زودتر از این حالت بیرون بیام.
حالت خوبی نیست، خودم می دونم...