دنیای این روزای من...

مهمون حرفای دلم هستی ... واقعیت درونم رو اینجا مینویسم...برای عبور از اون کاملا آزادی... خوش اومدی رفیق.

دنیای این روزای من...

مهمون حرفای دلم هستی ... واقعیت درونم رو اینجا مینویسم...برای عبور از اون کاملا آزادی... خوش اومدی رفیق.

یه گندم از حسم...


میدونم که قول دادم دلم نگیره... اما...


یه وقت هایی دل آدم می گیره؛


یه وقت هایی دل آدم به درد میاد ؛


اونقدر که حتی نتونی درد دل رو با کسی درد دل کنی...


یه وقت هایی هم حس می کنی اصلا دلی نمونده توی بساطت؛


فاجعه اونجاست که هر سه این ها، یک دفعه بیان سراغت ...


اونوقت میشه "قمر در عقرب"؛


چند وقتی میشه که  اوضاعم بسیار "پیچیده" ست.


نظرات 6 + ارسال نظر
fereshteh شنبه 3 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:25 ب.ظ

اینو من نمیگم<دختری از خوزستانم که پزشکان از علاجم نا امید شدند شبی حضرت زینب اومد به خوابم آب در گلویم ریخت شفا پیدا کردم ازم خواست اینو به 20 نفر بگم....این پیام به دست کارمندی افتاد اعتقاد نداشت کارشو از دست داد...مردی اعتقادداشت 20 میلیون به دست آورد..به دست کسه دیگری رسید عمل نکرد پسرشو از دست داد....اگه به حضرت زینب اعتقا داری این پیامو برای 20 نفر بفرست 20روز دیگه منتظر معجزه باش >

از خاک کمتریم یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:46 ق.ظ

تا قمر در عقربه، کار ما همینه....

سلام
بله... متاسفانه همینطوره بزرگوار.
اما کی رها میشیم از این وضعیت؟
متاسفم... واسه خیلی چیزا متاسفم...میدونین؟

نابخشوده یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:43 ق.ظ http://na-bakhshoode.blogfa.com

شیوه های مخ زنی در کشورهای مختلف!!


فرانسه :

پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم!
دختر: با کمال میل موسیو!

ایتالیا :
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با
کمال میل می پذیرم!

انگلیس :
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم!

و اما ایران :
پسر: پیــــــــــــــــــس ... پیس پیس ...
پـــــــــــــــــــــــی ــــــــــــــــس ... پیییییییییییییس ...
ســــــــوووووووو ... ســــــــــوووو ...
ســــــــــــس ... ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــس ...
پــــــــِـخخخخخخخخخ ... چِــخـــــــــــــــه ...
هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ!
دختر: خفه شو! کثافت عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری
راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!
شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی!
ساعت 10 زنگ میزنم!

سلام
عجب...
تو ایران واقععععا... چی بگم والا.

نابخشوده یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:44 ق.ظ http://na-bakhshoode.blogfa.com

سلام

سعی که به غم و غصه ها اونقدر بخندی تا
خودشون از رو برن.

سلام
چشم ... تلاش می کنم...
ممنونم که هستین رفیق.

نابخشوده دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:10 ق.ظ http://na-bakhshoode.blogfa.com

مناظره با جناب خر

روزی به رهی مرا گذر بود
خوابیده به ره جناب خر بود

از خر تو نگو که چون گهر بود
چون صاحب دانش و هنر بود

گفتم که جناب در چه حالی
فرمود که وضع باشد عالی

گفتم که بیا خری رها کن
آدم شو و بعد از این صفاکن

گفتا که برو مرا رها کن
زخم تن خویش را دوا کن

خر صاحب عقل و هوش باشد
دور از عمل وحوش باشد

نه ظلم به دیگری نمودیم
نه اهل ریا و مکر بودیم

راضی چو به رزق خویش بودیم
از سفرۀ کس نان نه ربودیم

دیدی تو خری کشد خری را؟
یا آنکه برد ز تن سری را؟

دیدی تو خری که کم فروشد ؟
یا بهر فریب خلق کوشد ؟

دیدی تو خری که رشوه خوار است؟
یا بر خر دیگری سوار است؟

دیدی تو خری شکسته پیمان؟
یا آنکه ز دیگری برد نان؟

دیدی تو خری حریف جوید؟
یا مرده و زنده باد گوید؟

دیدی تو خری که در زمانه؟
خرهای دیگر پیش روانه

یا آنکه خری ز روی تزویر
خرهای دیگر کشد به زنجیر؟

هرگز تو شنیده ای که یک خر؟
با زور و فریب گشته سرور

خر دور ز قیل و قال باشد
نارو زدنش محال باشد

خر معدن معرفت کمال است
غیر از خریت ز خر محال است

تزویر و ریا و مکر و حیله
منسوخ شدست در طویله

دیدم سخنش همه متین است
فرمایش او همه یقین است

گفتم که ز آدمی سری تو
هرچند به دید ما خری تو

بنشستم و آرزو نمودم
بر خالق خویش رو نمودم

ای کاش که قانون خریت
جاری بشود به هر ولایت

سلام
تمام مخلوقات خداوند ارزشمندن...من جدی جدی خرا رو دوست دارم... بخصوص کره خرا با اون چشای معصوم و درشت...
ممنون رفیق.

یه سیب کال چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:11 ب.ظ http://www.1sib.blogsky.com

مرسی...


اولا مگه ممکنه آدم دل گرفتنشو کنترل کنه که کی بگیره کی نگیره.؟؟..

بعدش هم هیچ وقت درداتو با کسی در میون نزار چون اینقد مردم گرفتاری و بدبختی دارن که بیخیال درد دیگران میشن...دردت بیشتر میشه ولی تسکین پیدا نمیکنه....

این شعرو از من داشته باش...

از بهر دفع غم به کسی گر بری پناه
هم غم به جای ماند و هم آبرو رود

آن آبرو چو جوی بود رنج و غصه سنگ
سنگش به جای ماند و آبش ز جو رود ...

موفق باشی...

سلام
قبول دارم حرفتون رو... منهم واسه کسی از غم و غصه هام نمیگم... اصلا از غم گفتن غمم رو کم نمیکنه...
اما از راهنماییتون ممنونم...
زیبا نوشتین ... سپاس.
مرسی از بودنتون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد