احساس رقابت ، احساس حقارت است.
بگذار که هزار تیرانداز به روی یک پرنده تیر بیندازند.
من از آن که دو انگشت بر او باشد، انگشت برمی دارم.
رقیب ، یک آزمایشگر حقیر بیشتر نیست.
بگذار آنچه از دست رفتنی است از دست برود.**
O>O><O><O<O
حس و حال نوشت )
سگ دو میزنم ... پس هستم.
احمقانه ست اما به طرز عجیبی دلم واسه خودم تنگه...
O>O><O><O<O
* شفیعی کدکنی
** نادر ابراهیمی عزیز
من روی زمین های سرد بسیاری به خواب رفته ام.
زمین بیمارستان ،
زمین بازداشتگاه ،
و حتی زمین سرد خانه کوچک خودم !
اما ...
باور کن روی هیچ کدامشان،
به اندازه آغوش بی تفاوت تو
یخ نکـرده بودم !!! *
...........................
* میلاد تهـرانی