دنیای این روزای من...

مهمون حرفای دلم هستی ... واقعیت درونم رو اینجا مینویسم...برای عبور از اون کاملا آزادی... خوش اومدی رفیق.

دنیای این روزای من...

مهمون حرفای دلم هستی ... واقعیت درونم رو اینجا مینویسم...برای عبور از اون کاملا آزادی... خوش اومدی رفیق.

و اما عشق...

                            
                                      

و اما عشق...

خاصیت عشق این است!


 

حس نوشت )

مسابقه ی ناسازگاری زمانه و سماجت من، هم چنان ادامه داره. 

در این ماراتن هر روز یک اتفاق تازه،

سنگینی غم و فشارو روی شونه هام بیشتر می کنه

و این شانه ها و قلب، چه مردانه و نجیبانه...دم نمی زنند.


پ.ن) و من کودکانه ایمان دارم معجزه ی خداوند شامل حالم میشه...

 

 

عاشقانه نوشت بارانی)

و باران شروع می شود

من چتر ندارم

تو را دارم...*  



*ف.عباسی     

   

                         

نظرات 32 + ارسال نظر
باشماق جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:42 ب.ظ http://bashmagh.blogsky.com

چه غمگینانه است وقتی در باران به تو چتر تعارف می کنند هنوزم هم که هنوزه از بازی کلاغ پر میترسم که بگویی تو و آرام بگویی پر

سلام بزرگوار
چقدر زیباست...
سپاس.

رضا جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:16 ب.ظ http://na-bakhshoode.blogfa.com



چگونه همسر خود را روانی کنیم؟!!

1_وقتی بعد از یک روز شلوغ براتون غذا درست کرد و با تمام خستگی کنارتون نشست بهش بگید:ممنون عزیزم ، خوب شده ، ولی کاش قبل از درست کردنش به مامانم زنگ میزدی و طرز تهیه این غذا رو ازش میپرسیدی ...


2_وقتی در جمع فامیل خودتون هستید شکم بزرگ پدرزنتون رو سوژه خنده همه قرار بدهید.

3_از صبح کتونی پا کنید و تا شب هم از پاتون در نیارید تا جورابتون بوی گربه مرده بگیرد و بعد با همان جورابها برید توی رختخواب.

4-به صورتش نگاه کنید و باحالتی متاثر بگید:عزیزم چقدر پیر شدی..

5-وقتی تخمه میخورید پوستهای تخمه را هر جای بریزید غیر از بشقاب جلوی دستتون.

6-همیشه آب را با بطری سر بکشید.

7-وقتی زنتون حواسش کاملا به شماست وانمود کنید زنتون رو ندیدید و یواشکی به بچه هایتون بگید:دوست دارید براتون یک مامان خوشگل بیارم!!.

8_وقتی با تلفن صحبت میکنید به محض ورود همسرتون با دستپاچگی بگید :باشه ، من بعدا بهت زنگ میزنم ..و سریع گوشی رو قطع کنید..

9_همیشه از گیرایی چشمهای دختر خاله ترشیده اتون تعریف کنید..

10_خاطرات شیرین دوران مجردی خودتون رو با دوست دخترهای داشته و نداشته خودتون براش تعریف کنید..

11-وقتی با اون تو رستوران هستید با صدای بلند باد گلو بزنید..

12-او را با اسمهای مختلف مثل :سمیرا ،مریم ، پریسا، آتنا، شیوا... صدا کنید و بعد بگید ببخشید عزیزم این روزها حواسم زیاد جمع نیست ..

13_سعی کنید یک چادر مسافرتی خوب یا ماشین راحت بخرید که شبهای که قرار است بیرون از خونه بخوابید ، زیاد سختی نکشید..

سلام
اییییی... گناه داره طفلک....

top885 جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:53 ب.ظ http://www.top885.ccz.ir

9860320648بهترین فرصت زندگی شما برای ثروتمند شدن مجموعه ای بی نظیر برای اولین بار در ایران برای کسانی که می خواهند بهتر زندگی کنند و از کمترین وقت و هزینه بیشترین سود را ببرند.برای آگاهی از جزییات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://www.top885.ccz.ir

رضا شنبه 20 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:05 ق.ظ http://na-bakhshoode.blogfa.com

سلام آیدا جان

خواهش میکنم اون میلها اصلا" قابل شما را نداشت
من همیشه مدیون شما و مهربونیهاتون هستم.

سلام
بزرگوارین رضای عزیز...
نفرمایین اینجوری...
ممنونم از حضورتون.

رضا شنبه 20 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:06 ق.ظ http://na-bakhshoode.blogfa.com

سلام

ممنونم ازت و خوشحال از اینکه به اون چیزی
که در ذهنئ من بود اشاره کردی
همون آداب غذا خوردن
مرسی

سلام
خواهش میکنم...
من خیلی خیلی خیلی نسبت به غذا خوردن و رعایتش حساسم...

رضا شنبه 20 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:08 ق.ظ http://na-bakhshoode.blogfa.com

سلام

واقعا" خیلیها ارزش خودشون را نمیدانند
راحت خودشون را پایین میارن
بارها کسانی را دیدم که اینطور بودن
همیشه هم بهشون گفتم که قدر خوبیهات را بدون
اما کو گوش شنوا

سلام
متاسفانه همینطوره رضای عزیز و چقدر زجرآوره تحمل این شرایط...

رضا شنبه 20 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:10 ق.ظ http://na-bakhshoode.blogfa.com

سلام

خیلی خوبه که ما همیشه خودمون را جای دیگران بذاریم
و کمی به این نکات هم دقت کنیم.
خیلیها موقع غذا پختن و خوذدن اصلا" به این نکات توجه نمیکنند.

سلام
دقیقا... من حتی توی خلوت خودمم خیلی بهداشتی و منظمم...

فروغ شنبه 20 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 05:03 ق.ظ http://5nafar.blogfa.com

سلام[قلب][خجالت][بوسه][گل]





من آیدام یک سالمه[قلب][خجالت][بوسه][گل]





مامان بزرگم برام جشن تولد یکسالگی گرفته خوشحال میشم تشریف بیارید ویه یادگاری برام بنویسید



قربون همتون



با امدنتون خوشحالم میکند آخه میخوام وقتی بزرگ شدم خودم بیام وبلاگهاتون وازهمتون تشکر کنم[قلب][خجالت][بوسه][گل]



اگه میشه برام شعری متنی بیادگار بنویسید ممنون[قلب][خجالت][بوسه][گل]

سلام
ای جاااانم...
میدونی اسم منم آیداست ؟
چه مامان بزرگی نازنینی... خداوند حفظتون کنه.

رضا شنبه 20 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:43 ق.ظ http://na-bakhshoode.blogfa.com


روش های دوست پسر آزاری

1 - اگه بهتون زنگ زد (در این مسئله فرض بر سعید نام بودن دوست پسرتونه...!!!) بگین سلام حمید جون. بعد یه دفعه انگار که تازه متوجه شدین بگین اوا خاک به سرم علی تویی؟؟؟؟ می تونین این سیر رو تا هفده بار تکرار کنین ولی بار هجدهم دیگه خطر مرگ داره.من مسئولیتی در قبال این حادثه ندارم.


2 - بهش زنگ بزنین و بگین کسی خونه نیست و دعوتش کنین خونتون ، بعد با دختر همسایه برید سینما و .........


3 - تا یه شوخی کوچیک با شما کرد سریعا جبهه بگیرین و باهاش دعوا کنین. با کلماتی از قبیل:مگه تو خودت خواهر و مادر نداری؟...یا یه همچین چیزایی .ولی دو تا سه دقیقه بعد خودتون یه جک فجیع یا افتضاح تعریف کنید و بعدش بشینید و قیافه بنده خدا رو تماشا کنید.


4 - آرایش شدید بکنید و از این شلوارای خیلی برمودا و آستین های مانتوتونو خیلی بزنید بالا و برید جلوی بنده خدا رژه برید و وقتی به شما نزدیک شد و به دو سه متری شما رسید ، سرش داد بزنید و بعدش بشینید و زجر کشیدنش رو تماشا کنید.


5 - عکسهای دو نفره ای رو که با پسر نوه عمه ی خاله ی پدربزرگ پسر دختر خالتون و یا امثالهم گرفتید بهش نشون بدید ولی بهش اجازه ندید حتی یه دونه عکس باهاتون بگیره.

6 - موقع تولدش جلوی دوستاش فقط بهش یه شاخه گل هدیه بدید و حالشو حسابی بگیرید و (احتمالا بسته به قدرت و توانایی قلبی و شرایط جوی) بشینید و سکته شو تماشا کنید و لذت ببرید.

7 - همین که تو ماشین بغل دستش نشستین شروع کنین به عطسه کردن و از بوی ادکلن چند صد هزار تومنیش که با زجرکش کردن پدر و مادرش خریده ایراد بگیرید و بهش بگید که به این بو حساسید.


8 - وقتی داره باهاتون حرف می زنه همین که به جای حساس حرفاش رسید بی مقدمه موبایلشو بردارید و به یکی از دوستاتون زنگ بزنید و چهار ساعت و چهل و هشت دقیقه با دوستتون حرف بزنید و اون بدبختو تو کف حرف زدن و تو فکر قبض موبایل بذارید

رضا دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:38 ق.ظ http://na-bakhshoode.blogfa.com

سلام

صبحتون بخیر
نه تو لیست هستید و منم براتون کامنت میذارم
مگه دستتون نمیرسه؟

سلام
صبح شما هم بخیر...
ممنونم... نه یه مدت که اصلا نداشتم کامنتتاتونو... همین آخری شنبه اومد و دیگه نه!

رضا دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:55 ق.ظ http://na-bakhshoode.blogfa.com

معلم چو آمد، به ناگه کلاس؛
چوشهری فروخفته خاموش شد
سخن های ناگفته در مغزها
به لب نارسیده فراموش شد

سکوت کلاس غم آلود را
صدای رسای معلم شکست
زجا احمدک جست و بند دلش
از این بی خبر بانگ ناگه گسست

"بیا احمدک درس دیروز را
بخوان تا بدانم که سعدی چه گفت"
ولی احمدک درس ناخوانده بود
به جز آنچه دیروز از وی شنفت

زبانش به لکنت بیفتاد و گفت
"بنی آدم اعضای یکدیگرند"
وجودش به یکباره فریاد کرد
"که در آفرینش ز یک گوهرند"

در اقلیم ما رنج بر مردمان
زبان و دلش گفت بی اختیار
"چو عضوی به درد آورد روزگار"
"دگر عضوها را نماند قرار"

"تو کز…، تو کز…" وای یادش نبود
جهان پیش چشمش سیه پوش شد
نگاهی ز سنگینی از روی شرم
به پایین بیفکند و خاموش شد

در اعماق مغزش به جز درد و رنج
نمی کرد پیدا کلامی دگر
در آن عمر کوتاه او خاطرش
نمی داد جز آن پیامی دگر

ز چشم معلم شراری جهید
نماینده آتش خشم او
درونش پر از نفرت و کینه گشت
غضب می درخشید در چشم او

"چرا احمدِ کودنِ بی شعور،"
معلم بگفتا به لحنی گران
"نخواندی چنین درس آسان بگو"
"مگر چیست فرق تو با دیگران؟"

چه گوید؟ بگوید حقایق بلند؟
به شرحی که از چشم خود بیم داشت
بگوید که فرق است مابین او
و آنکس که بی حد زر و سیم داشت؟

به آهستگی احمد بی نوا
چنین زیر لب گفت با قلب چاک
"که آنان به دامان مادر خوشند
و من بی وجودش نهم سر به خاک

من از روی اجبار و از ترس مرگ
کشیدم از آن درس بگذشته دست
کنم با پدر پینه دوزی و کار
ببین دست پر پینه ام شاهد است"

سخن های او را معلم برید
هنوز او سخن های بسیار داشت
دلی از ستم کاری ظالمان
نژند و ستمدیده و زار داشت ؟

معلم بکوبید پا بر زمین
و این پیک قلب پر از کینه است
"به من چه که مادر ز کف داده ای ؟"
"به من چه که دستت پر از پینه است ؟!"

رود یک نفر پیش ناظم که او
به همراه خود یک فلک آورد
نماید پر از پینه پاهای او
ز چوبی که بهر کتک آورد !

دل احمد آزرده و ریش گشت
چو او این سخن از معلم شنفت
ز چشمان او کورسویی جهید
به یاد آمدش شعر سعدی و گفت :

ببین، یادم آمد، دمی صبر کن
تامــل، خــدا را، تامــل، دمـی ...
"تو کز محنت دیگران بی غمی"
"نشاید که نامت نهند آدمی!"

سلام
سپاس مهربان...
یعنی خیلی مرسی...

رضا دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:20 ق.ظ http://na-bakhshoode.blogfa.com


سلام

خواهش میکنم
قابلی نداشت

سلام
بزرگوارین مهربان.

رضا دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:21 ق.ظ http://na-bakhshoode.blogfa.com


سلام

اون چند روز را درست میگید چون بلاگفا مشکل داشت
و نمیشد کامنت گراشت
برای خیلی از دوستان نتونستم بذارم
اول پست قبلی هم اعلام کرده بودم که وبلاگها باز نمیشن
اما حالا درست شده و میتونم بیام.
ضمن اینکه خودتون هم گفته بودید که سرتون شلوغه و فرصت نت را ندارید.

سلام
بله میدونم...
خب شما از بس بزرگوارین پرتوقع شدم من...
درست میفرمایین رضای عزیز...
اما من کامنتای شما رو خیلی دوست دارم ... حتی وقتی واسم نمیذارین من توی وبلاگ دوستان میخونمشون...
بازهم ممنونم ازتون.

رضا سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:20 ب.ظ http://na-bakhshoode.blogfa.com

چیـزهایی که مانـع چیـزهای دیـگر است !



1. غرور مانع یادگیری
غرور مانع اصلی یادگیری است. شما حتما این ضرب المثل ایرانی را شنیده اید "پرسیدن عیب نیست ندانستن عیب است" اما خودتان قضاوت کنید چند بار به خاطر حفظ غرورمان از سوال کردن طفره رفته ایم.
2. تعصب مانع نوآوری
هیچ چیز در دنیا بیشتر از تعصب مانع نوآوری و پیشرفت نوع بشر نشده است. به خیلی چیزها چنگ می زنیم و تعصب داریم اما نمی دانیم چرا. اگر در مورد خیلی از باور ها و روش های زندگی مان فکر کنیم فلسفه خاصی برایش نداریم درحالیکه شاید هر روز اجرایش کنیم. .

3. کم رویی مانع پیشرفت
مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید. اگر تمام جهان بگویند شما انسان بااستعدادی هستید تا زمانی که عقاید و افکارتان در ذهنتان باقی بماند نمی توانید پیشرفت کنید. دیگران با دیدن چهره موجه و رفتار شما به ارزش های شما پی نخواهند برد.

4. ترس مانع ایستادن
ترس مانع اصلی ثابت قدمی و پایبندی انسان بر اعتقاداتش است. ترس از قضاوت دیگران، ترس از طرد شدن، ترس از عدم موفقیت سبب می شود شما هرچقدر هم به درست بودن چیزی ایمان داشته باشید برای داشتن و عمل کردن به آن کاری نکنید.

5. تخیل مانع واقع بینی
انسان بی رویا غیر قابل تحمل است چه برای خودش و چه برای دیگران اما زندگی در تخیلات و توهم باعث می شود ما در دنیایی غیر حقیقی زندگی کنیم و زمانی از خواب غفلت بیدار شویم که خیلی دیر است.

6. بدبینی مانع شادی
انسان بد بین زندگی را به کام خود و نزدیکانش تلخ می کند. این جور افراد در بهترین قصر ها و زیبا ترین بنا ها به دنبال ترک های دیوار اند.

7. خود شیفتگی مانع معاشرت
حیات بشر به تعامل با دیگران بستگی دارد. بنابراین ما ناچار هستیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم. اما هیچ کس خواهان هم نشینی با انسان خود شیفته نبوده و نخواهد بود.

8. شکایت مانع تلاش گری
آنکه دائما در پی مقصر و شکایت و شماتت دیگران است عملا دست از تلاش برداشته چون مشغول یافتن مقصر است!

9. خود بزرگ بینی مانع محبوبیت
همه انسان ها دوست دارند در نظر دیگران به بهترین شکل دیده شوند اما وقتی دائما خودمان را در موضع قدرت و برتری قرار می دهیم سایرین را بیزار می کنیم و از خودمان فراری می دهیم.

افسانه سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:09 ب.ظ http://gtale.blogsky.com/


پرسیدم ، آخر .... ،
و او بدون اینکه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :

مهم این نیست که قشنگ باشی ... ،
قشنگ این است که مهم باشی ! حتی برای یک نفر .
کوچک باش و عاشق ... که عشق ، خود میداند آئین بزرگ کردنت را ..
بگذارعشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی .
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن

سلام
چقدر این جملات زیبا هستن...
سپاس دوست عزیزم.

رضا چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:29 ق.ظ http://na-bakhshoode.blogfa.com

زنـدگی و گـذر عمـر گرانـمایه ...


نمی دانم؛ این عمر تو دانی به چه سانی طی شد؟
پوچ و بس تند چنان باد دمان !
همه تقصیر من است ...
اینکه خود می دانم که نکردم فکری
که تامل ننمودم روزی
ساعتی یا آنکه چه سان می گذرد عمر گران

کودکی رفت به بازی
به فراغت به نشاط
فارغ از نیک وبد و مرگ و حیات
همه گفتند کنون تا بچه است بگذارید بخندد شادان
که پس از این دگرش فرصت خندیدن نیست !
بایدش نالیدن ...

نوجوانی سپری گشت به بازی، به فراغت، به نشاط
فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات
همه گفتند کنون جوان است هنوز
بگذارید جوانی بکند
بهره از عمر برد، کامرانی بکند
بگذارید که خوش باشد و مست
بعد از این باز مرا عمری هست؟

یک نفر بانگ برآورد که او اکنون باید فکر فردا بکند
دیگری آوا داد که چو فردا بشود فکر فردا بکند
سومی گفت همانگونه که دیروزش رفت، بگذرد امروزش همچنین فردایش

بعد از این باز نفهمیدم من، که به چه سان دی بگذشت
آنهمه قدرت و نیروی عظیم به چه ها مصرف گشت
نه تفکر نه تعمق و نه اندیشه دمی عمر بگذشت به بیحاصلی و دمی
چه توانی که ز کف دادم مفت
من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت

مدت عهد شباب می توانست مرا تا به خدا پیش برد
لیک بیهوده تلف گشت جوانی هیهات
آن کسانی که نمی دانستند جوانی یعنی چه راهنمایم بودند
که دائم فکر خوردن باشم
فکر گشتن باشم
فکر تامین معاش، فکر یک زندگی بی جنجال فکر همسر باشم
کس مرا هیچ نگفت زندگی خوردن نیست
زندگی ثروت نیست
زندگی داشتن همسر نیست
زندگی فکر خود بودن و غافل ز جهان نیست
حال فهمیدم هدف زیستن این است رفیق:
من شدم خلق که با عزمی جزم پای بند هواها گسلم
پای در راه حقایق بنهم
با دلی آسوده فارغ از شهوت و آز و حسد و کینه و بخل
مملو از عشق و جوانمردی و زهد در ره کشف حقایق کوشم
شربت جرات و امید و شهامت نوشم
زره جنگ برای بد و ناحق پوشم
شمع راه دیگران گردم و با شعله خویش
ره نمایم به همه گر چه سرا پا سوزم


من شدم خلق که مثمر باشم نه چنین زاید و بی جوش و خروش
عمر بر باد و به حسرت خاموش
ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنی اش فهمیدم
که این سه روز از عمر به چه ترتیب گذشت:

کودکی بی حاصل
نوجوانی بــــــاطل
وقت پیری غــــافل

به عبارتی دیگر:

کودکی در غفــلت
نوجوانی شهـــوت
در کهولت حسرت

سلام و سپاس بزرگوار.

رضا پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:40 ب.ظ http://na-bakhshoode2.blogfa.com

سلام

ضمن عرض تسلیت به مناسب فرا رسیدن ایام محرم

با توجه به فیلتر شدن ویبلاگ اینجانب لطفا" تا
اطلاع ثانوی و رفع مشکل به آدرس جدید تشریف بیارید.

سلام
سپاس.
متقابلا تسلیت میگم بهتون.
متاثر شدم... چشم.

رضا پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:53 ب.ظ http://na-bakhshoode2.blogfa.com


سلام

متاسفانه اینطور شده
نه آرشیوم تو وب بود
چیزی ندارم

سلام
واقعا ناراحت کننده ست.

رضا جمعه 26 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:18 ق.ظ http://na-bakhshoode2.blogfa.com

در بر آن بید مجنون
آن شب غمگین پائیز
قصه دل می سرودی
با نوای محنت انگیز
گفتی از من با وفاتر
با غم تو آشناتر
هر چه بشتابی نیابی
هر چه بشتابی نیابی
من به این افسون شدم افسانه تو
اینچنین دیوانه ای دیوانه ی تو
رفتی ای برگشته مژگان
تا تب این عشق سوزان
در دلم آتش فروزد
تار و پودم را بسوزد...

رفتی ای برگشته مژگان
تا تب این عشق سوزان
در دلم آتش فروزد
تار و پودم را بسوزد...

سلام
هرچه بشتابی نیابی...
سپاس.

رضا جمعه 26 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:58 ق.ظ http://na-bakhshoode2.blogfa.com

سلام

ممنونم ازتون
از دیروز تا حالا که ایمیل میره براشون و نه تلفن جواب میدن
حالا ببینم فردا چکار میشه کرد

سلام
خیلی اوضاع بدیه این بلاتکلیفی...

رضا شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:06 ق.ظ http://na-bakhshoode2.blogfa.com


حـرف های یـواشکی با خـدا ...(1)



گفتم: خسته‌ام.

گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا امید نشید (زمر/53) ::.

گفتم: هیشکی نمی‌دونه تو دلم چی می‌گذره.

گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.

گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم.

گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16) ::.

گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!

گفتی: فاذکرونی اذکرکم
.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟

گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا
.:: تو چه می‌دونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.

گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟

گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الل
.:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره‌ کنی تمومه!

گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
.:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.

گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟

گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم
.:: خدا نسبت به همه‌ی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.

گفتم: دلم گرفته.

گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا
.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58) ::.

گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله.

گفتی: ان الله یحب المتوکلین
.:: خدا اونایی رو که توکل می‌کنن دوست داره (آل عمران/159) ::.

گفتم: خیلی چاکریم!

ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:
و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره
.:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت می‌کنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا می‌کنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنن (حج/11) ::.

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم.

گفتی: فانی قریب
.:: من که نزدیکم (بقره/186) ::.

سلام
سپاس
زیبا و پرامید.

رضا شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:08 ق.ظ http://na-bakhshoode2.blogfa.com

سلام آیدا

خوبی؟
شرمنده یکی از دوستان کد موزیک هوای گریه را ازم خواسته
میشه بگی کد را از کجا گرفتی تا براش ارسال کنم؟

سلام رضای عزیز
چشم... همین الان.

از خاک.... شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:46 ب.ظ

اگه بارون عزیز با تو بودن می گرفت.....

سلام عزیز مهربانم

تو اگه خواسته بودی ، تو اگه مونده بودی

موندنی ترین بودم عمر صدام کم نمی شد...

رضا شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:36 ب.ظ http://na-bakhshoode2.blogfa.com

سلام

نه متاسفانه هنوز حل نشده
چون هیچکس جوابگو نیست
نه تلفن جواب میدن و نه آدرس میلشون درسته.
دارم پستهای قبلی را آرشیو میکنم
اون کد رسید دستم و براش گذاشتم
الان هم داره اجرا میشه
دستتون درد نکنه.
انشالله که بتونم جبران کنم.

سلام
واقعا متاسفم...
امیدوارم زودتر این مشکل برطرف شه.
......
اصلا قابلتون رو نداشت.

من یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:26 ق.ظ http://my4divari.blogsky.com

و من کودکانه ایمان دارم معجزه ی خداوند شامل حالم میشه ...

عالی

سلام

و آیا به این ایمان خواهم مرد...؟

رضا یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:33 ق.ظ http://na-bakhshoode2.blogfa.com


حـرف های یـواشکی با خـدا ...(2)



گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم.

گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/205) ::.

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!

گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/22) ::.

گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی.

گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/90) ::.

گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/104) ::.

گفتم: دیگه روی توبه ندارم.

گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/2-3) ::.

گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟

گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/53) ::.

گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟

گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/135) ::.

گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! ... توبه می‌کنم: یا غافر الذنب، اغفر ذنوبی جمیعا

گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
.:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/222) ::.

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک

گفتی: الیس الله بکاف عبده
.:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/36) ::.

گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی: یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما

.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/42-43) ::.

سلام
واقعا زیبان... سپاس.

رضا دوشنبه 29 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:14 ق.ظ http://na-bakhshoode2.blogfa.com

روانشناسی رنگها

به کدامیک از رنگهای زیر علاقه دارید.
مشکی.آبی. قرمز. سفید . سبز. قهوه ای. نقره ای.. زرد. صورتی.طلایی. بنفش.


رنگی که دوست دارید، رنگی که دوست ندارید
رنگ محبوب شما: زرد
رنگی که علاقه ندارید: قرمز

رنگ محبوب: زرد
رنگی که علاقه ندارید: آبی

رنگ محبوب: آبی
رنگی که علاقه ندارید: زرد

رنگ محبوب: آبی
رنگی که علاقه ندارید: قرمز

رنگ محبوب: قرمز
رنگی که علاقه ندارید: زرد

رنگ محبوب: قرمز
رنگی که علاقه ندارید: آبی

به دلیل طولانی بودن. پس از انتخاب رنگ جواب ارسال میشود.

رضا سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:06 ق.ظ http://na-bakhshoode2.blogfa.com



نظر بابا طاهرعریان در مورد اقدام گلشیفته فراهانی

به اینترنت بدیدم یک کلوزآپ / نمی دونُم که اصل یا فتوشاپ

بدل یا اصل ، مو کاری ندارُم / دلُم در سینه افتاده به تاپ تاپ
***********
خوشا آنان که پاریس جایشان بی/ درون کافه ها ماءوایشان بی
اگر گشتن چو بابا نیمه عریون/ خدا را شکر شلوار پایشان بی
***********
خدایا دین تو اندر خطر بی/ دلم بازیچه ی اهل هنر بی
پشیمونم بگو تقصیر مو چیست / گناه مو فقط حظٌ بصر بی
***********
به کافی نت روم آنجا ته وینُم/ به اینترنت روم درجا ته وینم
به هر وبلاگ و هر سایتی که آیُم / نشان از قامت رعنا ته وینم
***********
یکی لختو و یکی عُریون پسنده / یکی با چادرو و تومّون پسنده
به هرچه آفریدی طالبی هست/ دل مُو غنچه ی خندون پسنده

***********

مو گشتم "شیفته" بر اون"گل" ناز/ گریبونش مثال غنچه ها باز
ندونم حکمت این جلوه ها چیست/ خدایا مُو برقصم با کدوم ساز
***********
یکی آنسوی دنیا گشته عریون/ یکی اینجا شده غمگین و دِلخون
گناه هر کسی بر خود نویسند/ چه باید کرد با مخلوق نادون
***********
خدایا کار تو خوب و خفن بی/ ولی این بنده بی چاک و دهن بی
ببخشا گر قصوری رفته از دست/ همش تقصیر این فـیــلـــتر شکن بی!

رضا چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:05 ق.ظ http://na-bakhshoode2.blogfa.com


به سکوت سرد زمان
به خزان زرد زمان
نه زمان را درد کسی
نه
کسی را درد زمان
بهار مردمی ها طی شد
زمان مهربانی طی شد
آه از
این دم سردیها، خدایا
نه امیدی در دل من
که گشاید مشکل من
نه
فروغ روی مهی
که فروزد محفل من
نه همزبان دردآگاهی
که ناله ای
خرد با آهی
داد از این بی دردیها، خدایا
نه صفایی ز دمسازی به جام
می
که گرد غم ز دل شوید
که بگویم راز پنهان
که چه دردی دارم بر
جان
وای از این بی همرازی خدایا
وه که به حسرت عمر گرانی سر شد
همچو
شراری از دل آذر بر شد و خاکستر شد
یک نفس زد و هدر شد
یک نفس زد و
هدر شد
روزگار من به سر شد
چنگی عشقم راه جنون زد
مردم چشمم جام
به خون زد
آه .. دلبرم ز ناشکیبی
با فسون خود فریبی
چه فسون
نافرجامی
به امید بی انجامی
وای از این افسون سازی، خدایا

یک پیام مهم به شما چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:44 ب.ظ

من حسینم، فرزند علی و فاطمه(ع)پاره تن پیغمبر.

از ورای چهارده قرن با شما سخن می گویم، بی واسطه از زبان خودم بشنوید و اگر سر یاری و همراهی دارید بسم ا..
زمانه من دوران بدی بود کسی به حق عمل نمی کرد و از باطل پرهیز نداشت کارهای بد و زشت، «معروف» شده بود و معروف، «منکر» گشته بود ستمگران حاکم، عرصه را بر دینداران و پیروان قرآن تنگ ساخته بودند.
اگر مردم بیدار بودند، ، عاشورا و واسارت اهل بیت پیامبر پیش نمی آمد.
به هر حال از شما مردم خوب سپاسگزارم. شما که با عزاداری ها، گریه ها، عاشورای مرا زنده نگه داشته اید.از شما انتظار دارم جوهره انقلاب عاشورای مرا تباه نسازید، بر هدف مقدس من نیز که مورد هجوم است دل بسوزانید. خودتان را هم از اسارت در دام گناه و فساد و ابتذال نجات دهید و نگهبان غیرت دینی باشید و بدانید که یزیدیان بودند که مخالف حجاب و عفاف بودند .
منکرات را از زندگی هایتان ریشه کن کنید، با نامحرم ارتباط برقرار نکنید . این را بدانید که کارهایتان هر هفته بر من عرضه می شود، کاری کنید که فردای قیامت بتوانید به روی من نگاه کنید و من هم بتوانم در محشر از شما شفاعت کنم.
امروز هم عاشورا است کربلای امروز به وسعت همه دنیاست صدای مرا می شنوید؟!
من هنوز هم غریبانه و تنها، کنار فرات مظلومیت و در میان انبوه دشمنان ایستاده ام هنوز هم یاری می طلبم و یاور می جویم. هل من ناصر ینصرنی؟!

رضا پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:45 ق.ظ http://na-bakhshoode2.blogfa.com


برای ما که میفهمیم


معروف است که عقب مانده ها چیزی نمی فهمند.
چند سال پیش در جریان بازی های پاراالمپیک (المپیک معلولین) در شهر سیاتل آمریکا 9 نفر
از شرکت کنندگان دوی 100متر پشت خط آغاز مسابقه قرار گرفتند.
همه این 9 نفر افرادی بودند که ما آنها را عقب مانده ذهنی و جسمی می خوانیم.



آنها با شنیدن صدای تپانچه حرکت کردند. بدیهی است که آنها هرگز قادر به سریع دویدن نبودند و حتی نمی توانستند به سرعت قدم بردارند بلکه هر یک به نوبه خود با تلاش فراوان می کوشید تا مسیر مسابقه را طی کرده و برنده مدال پاراالمپیک شود ناگهان در بین راه مچ پای یکی از شرکت کنندگان پیچ خورد. این دختر یکی دو تا غلت روی زمین خورد و به گریه افتاد.

هشت نفر دیگر صدای گریه او را شنیدند، آنها ایستادند، سپس همه به عقب بازگشتند و به طرف او رفتند. یکی از آنها که مبتلا به سندروم "دان" -عقب ماندگی شدید جسمی و ذهنی - بود، خم شد و دختر گریان را بوسید و گفت : این دردت رو تسکین میده.
سپس هر 9 نفر بازو در بازوی هم انداختند و خود را قدم زنان به خط پایان رساندند.
در واقع همه آنها اول شدند. تمام جمعیت ورزشگاه به پا خواستند و 10 دقیقه برای آنها کف زدند.

کاش ما هم چیزی نمی فهمیدیم ..

رضا جمعه 3 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:35 ق.ظ http://na-bakhshoode2.blogfa.com


درد و عیب اساسی ما ایرانیان که هیچوقت درمان نشد(1)

1-اکثر ما ایرانی ها تخیل را به تفکر ترجیح می دهیم.
2-اکثر مردم ما در هر شرایطی منافع شخصی خود را به منافع ملی ترجیح می دهیم.
3-با طناب مفت حاضریم خود را دار بزنیم.
4-به بدبینی بیش از خوش بینی تمایل داریم.
5-بیشتر نواقص را می بینیم اما در رفع انها هیچ اقدامی نمی کنیم.
6-در هر کاری اظهار فضل می کنیم ولی از گفتن نمی دانم شرم داریم.
7-کلمه من را بیش از ما به کار می بریم.
8-غالبا مهارت را به دانش ترجیح می دهیم.
9-بیشتر در گذشته به سر می بریم تا جایی که اینده را فراموش می کنیم.
10-از دوراندیشی و برنامه ریزی عاجزیم و غالبا دچار روزمرگی و حل بحران هستیم.
11-عقب افتادگی مان را به گردن دیگران و توطئه انها می اندازیم،ولی برای جبران ان قدمی بر نمی داریم.
12-دائما دیگران را نصیحت می کنیم،ولی خودمان هرگز به انها عمل نمی کنیم.
13-همیشه اخرین تصمیم را در دقیقه 90 می گیریم.
14-غربی ها دانشمند و فیلسوف پرورش داده اند،ولی ما ..............
15-زمانی که ما مشغول کیمیا گری بودیم غربی ها علم شیمی را گسترش دادند.
16-زمانی که ما با رمل و اسطرلاب مشغول کشف احوال کواکب بودیم غربی ها علم نجوم را بنا نهادند.
17-هنگامی که به هدف مان نمی رسیم،ان را به حساب سرنوشت و قسمت و بد بیاری می گذاریم،ولی هرگز به تجزیه تحلیل علل ان نمی پردازیم.
18-دیگران اطلاعات متعارف خود را روی شبکه اینترنت در دسترس عموم قرار می دهند،ولی ما انها را برداشته و از همکارمان پنهان می کنیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد