هیچی به اندازه ی بلاتکلیفی توی زندگی سخت نیست...
اینکه ندونی باید مقاومت کنی و تلاش کنی و بمونی....
یا اینکه باید فرار کنی...
اینکه ندونی احساسش بهت دروغه یا نه...
اینکه ندونی حرفایی که در موردش میزنن راسته یا نه...
اینکه ندونی آینده ت چطور میشه...نه آینده ی دور... همین چند روز دیگه...
اینکه ندونی دور و بریات وقتی دارن از شکستنت غصه میخورن یا شادن...
اینکه ندونی اصلا کسی رو داری که بهش تکیه کنی....
پ.ن)از این اینکه ها زیاده... بلاتکلیفی یعنی همین.
خیلی خیلی وبلاگتون قشنگه خسته نباشین
خیلی وقت ها باید قید این تکلیف ها را زد
دل به دریا سپرد و فیتیله عقل و منطق و استدلال وآمارو احتمالات
رسیده از اطراف را پائین کشید تا بشه روشنایی احساس و
خواسته های درونی دل را دید و باور کرد که دلها به هم راه دارند
البته اگر هنوز راه ها را نبسته باشند .
سلام
حس بدیه ... بهش بدجور مبتلام رفیق... میخوام احساسم هوایی بخوره ... میخوام از اسارت در بیام اما...........
باید تلاش کنم...
مرسی از بودنتون.