دنیای این روزای من...
مهمون حرفای دلم هستی ... واقعیت درونم رو اینجا مینویسم...برای عبور از اون کاملا آزادی... خوش اومدی رفیق.دنیای این روزای من...
مهمون حرفای دلم هستی ... واقعیت درونم رو اینجا مینویسم...برای عبور از اون کاملا آزادی... خوش اومدی رفیق.روزانهها
همهجدیدترین یادداشتها
همه- آن لحظه خبر شوی که ویران شده ای... *
- سردی آغوش تو!
- نه من خانه ای ندارم...سقفی نمانده است.*
- شروعِ فصلِ بی رحم تنهاییست...
- دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم...
- بشتاب...
- من هم یکی از جرم های روزگارم*
- آخرین روز بهار 92 ( بهار من گذشته شاید ... )
- ای عشق! دیگر برای نجاتِ جهانْ کفایت نمیکنی انگار...
- هر چه باداباد...
- باید تظاهر کنم حالم خوب است ...
- درد...
- نازنین بی قرار / از فریب روزگار / خم به ابروت نیار...
- ای دیریافته با تو سخن میگویم...*
- یه زن...
- می نویسم ...می نویسم از تو تا تن کاغذ من جا دارد...
- دلکم...
- و اما عشق...
- روزی با هم پرواز خواهیم کرد...
- بزرگداشت حضرت حافظ...
بایگانی
- خرداد 1393 1
- اردیبهشت 1393 3
- فروردین 1393 1
- مرداد 1392 1
- تیر 1392 1
- خرداد 1392 3
- فروردین 1392 1
- بهمن 1391 3
- دی 1391 1
- آذر 1391 2
- آبان 1391 2
- مهر 1391 1
- شهریور 1391 2
- مرداد 1391 5
- تیر 1391 7
- خرداد 1391 17
- اردیبهشت 1391 39
- فروردین 1391 48
آمار : 52743 بازدید
Powered by Blogsky
تکرار میشم... تکرار...
هر روز کلمات رو پس و پیش می کنم تا مطالب نا گفته ای که باید گفته بشه
رو آماده لحظه موعود کنم، اما کلمات یاری ام نمی کنند.
برای همین به هم ریخته ام.
بی حوصله ام، و سرشار از اضطراب...
یه زن
جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:16 ب.ظ
وقتی که وقت اش باشد، کلمات، خود، خودبخود بیرون می‌ریزند..مانند ابرای که دیگر نمی تواند نگاه دارد، آب را! و غرشی می‌کند و می‌بارد...هنوز وقتش نیست، شاید!....
سلام
جالبه... واسم نظرتون خیلی عجیبه... مثل استخاره مثل فال حافظ مثل هرچیزی که ازش جواب گرفتم....
آروومم کرد فرمایشتون... هنوز وقتش نشده... به وقتش...
اما گذر زمان انگار داره خفه م میکنه...
ممنونم از کامنت پرارزشتون.